نظر یادتون نره

ادامه مطلب

نظر یادتون نره

ادامه مطلب

 

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدنم که کوزه گراز خاک اندامم چه خواهد شد

ولی سخت مشتاقم که کوزه گر از استخوان گلویم سوتکی سازد

سوتکی باشم به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

تاهر گاه دم گرم خویش را در من می نوازد

آوای خفته ,خفتگان را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند سکوت مرگبارم

 

روزگار مرا به جرم بی کسی           محکوم به تنهایی کرده است

در خلوتم تورا می جویم

دم گرم خویش استعاره از فوت کردن

 

نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد

نمی خواهم بدنم که کوزه گراز خاک اندامم چه خواهد شد

ولی سخت مشتاقم که کوزه گر از استخوان گلویم سوتکی سازد

سوتکی باشم به دست کودکی گستاخ و بازیگوش

تاهر گاه دم گرم خویش را در من می نوازد

آوای خفته ,خفتگان را آشفته تر سازد

بدین سان بشکند سکوت مرگبارم

روزگار مرا به جرم بی کسی محکوم به تنهایی کرده است

در خلوتم تورا می جویم

دم گرم خویش استعاره از فوت کردن

 

- در دادگاه عشق قسمم قلبم بود و وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان , قاضی نلمم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد.

سپس محکوم به تنهایی و مرگ در کنار چوبه دار شدم .

از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند که دوستت دارم.

 

 

- زندگی عشق است , عشق افسانه نیست , آن که عشق را آفرید دیوانه نیست , عشق آن نیست که کنارش باشی , عشق آن است که به یادش باشی.

- در دادگاه عشق قسمم قلبم بود و وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان , قاضی نلمم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد.

سپس محکوم به تنهایی و مرگ در کنار چوبه دار شدم .

از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند که دوستت دارم.

- زندگی عشق است , عشق افسانه نیست , آن که عشق را آفرید دیوانه نیست , عشق آن نیست که کنارش باشی , عشق آن است که به یادش باشی.

 

وقتی چمدانش را بست, نگفتم:"عزیزم این کار را نکن"

نگفتم :"برگرد و یک بار دیگه به من فرست بده."

وقتی پرسید دوستش دارم یا نه؟ رویم را برگرداندم.

حالا او رفته و من

تمام چیزهایی را که نگفتم ,می شنوم.

او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم.

نگفتم: "اگر نباشی زندگی ام بی معنی خواهد بود."

فکر می کردم از تمام این بازی ها خلاص خواهم شد.

اما حالا تنها کاری که می کنم

گوش دادن به چیزهائی است که نگفتم.

او رفت

و مرا تنها گذاشت

تا با تمام چیزهایی که نگفتم , زندگی کنم.

 

 

 

 

در خلوتم تنها تو را می جویم