وقتی چمدانش را بست, نگفتم:"عزیزم این کار را نکن"

نگفتم :"برگرد و یک بار دیگه به من فرست بده."

وقتی پرسید دوستش دارم یا نه؟ رویم را برگرداندم.

حالا او رفته و من

تمام چیزهایی را که نگفتم ,می شنوم.

او را در آغوش نگرفتم و اشک هایش را پاک نکردم.

نگفتم: "اگر نباشی زندگی ام بی معنی خواهد بود."

فکر می کردم از تمام این بازی ها خلاص خواهم شد.

اما حالا تنها کاری که می کنم

گوش دادن به چیزهائی است که نگفتم.

او رفت

و مرا تنها گذاشت

تا با تمام چیزهایی که نگفتم , زندگی کنم.

در خلوتم تنها تو را می جویم

 

ادامه مطلب

ادامه مطلب

 

نظر فراموش نشه

ادامه مطلب

نظر فراموش نشه

ادامه مطلب

 

·      به دریا بزن قایقت می شوم            حقیرم ولی لایقت می شوم
من عاشق شدن را بلد نیستم           تو یادم بده عاشقت می شوم
 
 
 
1. ساقیا امشب صدایم با صدایت ساز نیست
یا که من بسیار مستم یا که سازت ساز نیست
 
 
2. یک کاسه شراب باشد و من باشم تو
تو از لب کاسه بنوشی من از لب تو
 
 
 
3. نگاهم یاد باران کرده امشب                  مرا سردر گریبان کرده امشب
غم و فریاد من از این و آن نیست           دلم یاد رفیفان کرده امشب

 

- در دادگاه عشق قسمم قلبم بود و وکیلم دلم و حضار جمعی از عاشقان و دلسوختگان , قاضی نلمم را بلند خواند و گناهم را دوست داشتن تو اعلام کرد.
سپس محکوم به تنهایی و مرگ در کنار چوبه دار شدم .
از من خواستند تا آخرین خواسته ام را بگویم و من گفتم به تو بگویند که دوستت دارم.
 
 
 
 
- زندگی عشق است , عشق افسانه نیست , آن که عشق را آفرید دیوانه نیست , عشق آن نیست که کنارش باشی , عشق آن است که به یادش باشی.